دشمنان : یک داستان عاشقانه

 

دشمنان : یک داستان عاشقانه

نویسنده : آیساک باشویس سینگر

 مترجم : احمد پوری

 ناشر : باغ نو

سال چاپ : 1393

تعداد صفحات:264

 

"دشمنان"آقای باشویس سینگر حکایت زندگی بازماندگان  هولوکاست است و با زبانی عصبی و تلخ این فاجعه راکه از سر تک‌تک شخصیت‌های قصه  گذشته با جزییات و با دیدی داستان‌گونه و جذاب به ما نشان می‌دهد. زندگی کنونی شخصیت‌ها پس از مهاجرت از لهستان به آمریکا در آمیخته با  تجربه‌‌های تکان دهنده آنها از واقعه، چیزی‌ست که ما در این کتاب با آن مواجه‌ایم.

 همان سطرهای اولیه کتاب کافی‌ست که خواننده متوجه شود چه‌طور با یک روایت معرکه سروکار دارد، برخوردی سرراست و یک‌دست با آدم‌هایی با تجربه‌هایی بکر و بی نقص ،که قرار است قصه را پیش  ببرند.آدم هایی با ذهن‌هایی بیمار که هیچ راه نجاتی برای فرار از خاطراتی که لحظه‌به‌لحظه با آن‌ها زندگی می‌کنند، ندارند. وقتی از خاطرات شخصیت‌ها در کشتار یهودیان توسط نازی‌ها در لهستان‌و کوچ اجباری‌شان به آمریکا و از همه‌ی عناصری که کم‌و‌بیش شکل‌دهنده‌ی هویت این آدم‌های روان‌مریض است‌بگذریم،  توجه ما  درگیر  جای‌گیری درست اتفاقات کنار هم و چیدمان معقول‌ و ریتم درست و مرتب و حساب شده‌ی ماجراها و خرده‌روایت‌ها در خلال روزمره‌گی شخصیت اصلی می‌شود و قصد نویسنده در بازپروری این فاجعه و تاثیرش برروان و زندگی و سرنوشت قربانیان، از زاویه‌ای بدیع  و نگاهی نو به قصه‌ی جنگ و تبعات آن ،روشن می‌شود.

قصه سرراست با قهرمان‌ش یعنی هرمان برودرآغاز می‌شود. بازمانده‌ی فاجعه‌ی کشتار لهستانی‌ها که بعد از سه سال زندگی مخفیانه و بدوی در یک کاهدانی موفق به فرار از دست نازی‌ها و رسیدن به آمریکاشده است.دختری روستایی به نام‌یاودیگا که قبلن کلفت خانوده‌اش بوده در این سه سال  اسارت در انبار کاه‌ها در نهایت فداکاری و شجاعت و دور از چشم خانواده و نازی‌ها هرمان را ترو خشک کرده است.هرمان بعد از فرار به آمریکا با این ناجی و پرستار روزهای اسارت در کاهدانی، ازدواج می‌کند، درحالی که هنوز لحظه به لحظه خاطرات مهیب زندگی در کاهدانی را با خود به این‌طرف و آن‌طرف می‌برد. هرمان برای یک خاخام ثروتمند مقیم آمریکا ،متن سخنرانی و تحقیق می نویسد و با حداقل درآمد زندگی می‌کند.لایه‌ی اول قصه به ظاهر ساده و یک‌دست پیش می‌رود تا آنجایی که با شخصیت پیچیده‌ی هرمان روبه رو می شویم،درغگویی تمام عیار با نگاهی فلسفی،که همه را با زیرکی و به سادگی می‌فریبد. به خاخامی که برایش کار می کند دروغ می گوید و زنش و معشوقه اش ماشا- و  زن سابقش –تامارا-  را در نهایت خونسردی و بی‌قیدی می‌فریبد.تامارا،همسر سابق هرمان که  در ابتدای رمان با داستان مرگ او مواجه می‌شویم  بعدها با پیچش داستانی بی نظیری زنده و سرحال وارد قصه می‌شود و بعد تازه ای به زندگی فریبکارانه و آشفته‌ی هرمان می‌دهد.بی اعتمادی هرمان به همه چیز  و همه کس چنان در قصه جا می‌افتد که مارا باآدمی بدون اعتقاد و بریده از همه چیز و ناامید روبه‌رو می‌کند و تا آخر قصه پیچیده‌گی‌ها و عکس العمل های دور از انتظار شخصیت  آن‌قدر لایه به لایه و نرم نرم تغییر جهت می‌دهد که در آخر نمی‌فهمیم با چه شخصیتی روبه رو هستم. گیر افتادن هرمان در مثلث عشقی همسر غیر یهودی و کنونی‌اش  یادویگا و معشوقه‌اش ماشا و همسر اولش،  رمان را در اواسط ماجراها به اوج می رساند.جایی که هرمان زندگی می کند یعنی امریکا قواعد و مقررات سختی برای داشتن همزمان چند زن دارد.ولی هرمان که از طرفی مدیون به یادویگاس و از طرفی شیفته‌ی شخصیت ماشا وهمچنین نمی تواند از همسر اولش دست بردارد قادر به انتخاب نیست. در کنار این مثلث عشقی، هرمان مجبور است  گرفتاری‌های خود را با یهودیتی که دیگر به آن اعتقاد درستی ندارد،با مادر معشوقه اش، صاحب کارش و همسایگان فضولش رفع و رجوع کند. گرفتاری‌های هایی که بالاخره او را به اوج استیصال و بریدن هر چه بیشتر از زندگی می رساند..

ذهن نه چندان پیچیده‌ی شخصیت‌ها که به طرز غریبی سرنوشت همه‌شان به‌هم گره خورده و همه تجربیات مهیب خود را از گذشته به دوش می‌کشند شدیدن کنترل شده و حساب شده‌‌است وشکل گفتگوی‌های فیلسوف مآبانه آن‌ها آدم‌هایی را به تصویر می کشد که از شدت اندوه و بیزاری قادر به ادامه زندگی نیستند. تصویرهای رمان چنان واقعی ترسیم شده که اگربتوان به خوبی با قصه همراه شد از صحنه‌های ساخته شده از اردوگاه‌ها و زجرها و شکنجه‌ها بیزار می شویم.یک جاهایی می‌بینیم راوی چه‌قدر نزدیک‌مان نشسته و در لابه لای قصه دچار قضاوت می‌شویم و بعد با به چالش کشیدن قضاوت مواجه می‌شویم وبعد شخصیت پیچیده‌ی آدم‌ها با عاشقیت های نچسب و زیادی خوب جا می افتد می بینیم صحنه‌ها چه قدر نایاب و گرم و واقعی‌ست و روایت رابطه‌ی پیچیده و در هم تنیده ی آدم ها چه حال و هوای جاافتاده و مطلوبی دارد. همین هاست که باعث می‌شود خواننده پای بند بشود و دل بدهد به ماجرا و قصه برایش بشود واقعیت، و بعد آن طور، پایان داستان، پایان رویایی داستان، پایان عجیب و دوست داشتنی داستان، آدم را میخکوب کند و تا مدت‌ها رها نکند.از دیگر آثار این نویسنده‌ی لهستانی یهودی تبار و برنده جایزه نوبل ادبی سال 1978 می توان  به  : خانواده مسكات ٬ ملك اربابي ٬ شيطان در گوراي ٬ جادوگر لوبلين ٬ برده ٬ مدرك اشاره کرد.

مرگ ایوان ایلیچ

 

مرگ ایوان ایلیچ

لیو تالستوی

ترجمه سروش حبیبی

نشر چشمه

"حالا اگر زندگی من،زندگی آگاهانه‌ام،همه گمراهی بوده باشد چه؟"

                                                          از متن کتاب

مرگ ایوان ایلیچ ، یک داستان واقع گرای ساده، کوتاه، روان و یک‌دست  با ترجمه‌ی خوب سروش حبیبی‌ست . قصه در کنار معرفی خوب و ریشه دار و دقیق آداب و رسوم طبقه سرمایه‌دار و مرفه روسیه و معرفی قهرمانی از این طبقه، نگاهی عمیق و موشکافانه به زندگی و مرگ می‌اندازد. این کتاب مانند تمام شاهکارهای لیو تولستوی قصد دارد خواننده را به بازنگری مجدد زندگی فرا خواند و مرگ را از زاویه ای کاملا نو و بدیع به خواننده معرفی می‌کند..تولستوی با دستمایه قرار دادن امر محتومی چون مرگ ،واژه‌ی آشنای مرگ  را با مفهوم‌هایی عمیق می تراشد و پروبال می دهد و به سرانجام می رساند بنابراین یک تجربه‌ی زیسته کافی‌ست تا ببینید ایوان ایلیچ از به یادماندنی‌ترین و جالب‌ترین کاراکترهای دنیای ادبیات است. اهمیت ، عمق و ملموس بودن قصه از این تجربه برمی آید که تولستوی بعد از پشت سر نهادن بیماری و دست و پنجه نرم کردن با مرگ، رسم و مسلک زندگی‌اش را دگرگون کرده و خود را وقف کمک به نوع بشر کرد و بعد از آن تغییر و جدالش با مرگ ،اشتغال ذهنی اش به مرگ را  دستمایه‌ی داستان بلندی این‌چنینی کرد. آن‌چه جالب توجه است این است که در این قصه تولستوی می‌کوشد تصویر مرگ را در قالب واقعیتی اجتناب ناپذیر که هر انسانی ناگزیر به رویارویی با آن است به بهترین نحو ممکن نشان دهد،برای همین جدال قهرمان در تنهایی در چهاردیواری اتاق و پیر و چروکیده و رنجیده شدنش به خوبی انتقال داده می شود و در آخر، مرگ غریب قهرمان در این داستان به تعبیری آغاز زندگی دوباره او می‌گردد. به چالش کشیدن ناآگاهی و بی خبری انسان در تقابل مرگ و زندگی و به تصویر کشیدن وحشت از مرگ و نزدیک شدن به چنین پدیده‌ی ناشناخته‌ای مهمترین موضوعاتی ست که به تفضیل در رمان به آن پرداخته می شود.بعلاوه رمان مرگ ایوان ایلیچ هر چند کوتاه و خلاصه ولی  از دیدگاه روانشناختی بسیار مورد تاًمل بوده و به تدریج با هوشمندی خواننده را به عمق یکی از اسرار امیزترین واقعیت‌های زندگی یعنی مرگ می‌برد.

ظلمت در نیمروز

آرتور کوستلر
ترجمه‌ي مژده دقیقی
نشر ماهی
248 صفحه
12هزار تومان

ظلمت در نیمروز آرتور کوستلر را با ترجمه خوب خانم مژده دقیقی یک نفس خواندم. باورم نمی‌شد کتابی در زمینه‌ی سیاسی این همه نفس گیر و خوش ریتم و سرحال باشد. قصه‌ی یک خطی کتاب ماجرای محاکمه‌‌ی"روباشوف" یکی از انقلابیون با سابقه و کهنه کار روسیه است. ولی همین یک خطی ساده و شاید تکراری به بهترین نحو تعریف می‌شود. ظلمت در نیمروز کتاب تازه و زنده‌ای ست. زیرارمان متعلق به به دوران مشخصی نیست، اگر چنین بود با گذشت این همه سال با استقبال بی‌نظیر خوانندگان مواجه نمی‌شد. این امرمدیون انتخاب هوشمندانه ی روباشوفی مردد به عنوان قهرمان مرکزی قصه است. شخصیت‌پردازی به جا و موفق رمان و قرارگیری درست قهرمان در نقطه‌ی حساس، ثابت می‌کند که تنها تردید داشتن را نمی‌توان مقدمه‌ی شورش بر ضد اصولی دانست که ریشه اعتقادی راسخ به آن است. و همین تردید‌ها می‌شود کلید ادامه‌ی ماجرا و نیفتادن ریتم داستان.
شاید کلمه محاکمه‌ی خودی و یا تصفیه نیروی‌های خودی در زمان استالین- که در کتاب به‌ظریف‌ترین حالت ممکن به نام شماره‌ی یک از آن یاد می‌شود- چیز تازه‌ای نباشد، ولی تصویری که کوستلر از زوال این نسل با انتخاب روباشوف نشان می‌دهد خیلی به جا ست. شروع قصه با بسته شدن درِ انفرادی روی روباشوف آغار می‌شود. یک بزنگاه کامل، شروعی که قلاب را‌‌ همان ابتدا می‌اندازد. برای همین داستان روباشوف داستان جذابی ست البته در صورتی‌که درام‌های بازجویی را دوست داشته باشید. و البته که بازجویی دوم جذابیت بیشتری دارد زیرا روباشوف در مقابل کسی قرار می‌گیرد که تربیت شده‌ی همان افکار دوران استالینی ست. اینجا کوستلر با قراردن قهرمانش مقابل نماینده ی‌ نسل استالینی، کسی که در بستر اندیشه‌های خودش تربیت و رشد یافته قصه‌را به اوج می‌رساند و جوری می‌چیندش که ما ناخوداگاه همراه ش در بازجویی‌ها و نحوه شکستن‌ش و اعتراف کردن و اقرار علیه خود همراه می‌شویم. این‌جاست که خوب بودن یا بد بودن قهرمان قصه فرقی نمی‌کند.زیرا نویسنده تا انتها بی‌قضاوت پیش می‌رود. برای همین وقتی قهرمان قصه در پاسخ دادن به حجم سوال‌های طاقت فرسای بازجوی دوم یعنی کسی که زیر لوایش رشد و تربیت یافته از پا در می‌آید، بی‌چاره‌گی و درمانده‌گی‌اش بیشتر جا می‌افتد. نویسنده در کل اثر کوشیده با بازی با چیزهای ملموسی مثل دندان درد روباشوف و عینک ش، چیزهای مهمی را یادآوری کند. دندان روباشوف‌‌ همان درون پوسیده‌ی روباشوف است. پوسیده‌گی اندیشه‌اش و پوسیده‌گی انقلابی‌که به اصولش پایبند بوده و چنین نسلی در دامنش پرورش یافته.
کوستلر درک خوبی از شخصیت یک انقلابی به خط آخر رسیده دارد، و جایی به جذابیت این انقلابی می‌افزاید که آشنایی با هنرو ادبیات را چاشنی‌اش می‌کند و جا به جا نشان می‌دهد که این انقلابی تضعیف شده ذهنی تربیت شده دارد. برای همین صحنه یا دیالوگ نا‌به جایی در کتاب نگذاشته که دور از این آدم باشد یا بزند توی ذوق‌مان. کوستلر با عذاب وجدان پیدا و پنهانی که انداخته به جان شخصیت نشان می‌دهد که با کنار رفتن اقتدار حزب انقلابی، فرصت فکر کردن و دگر اندیشی به جان ادم‌هایی مانند روباشوف افتاده است،و همین جاست که کوستلر با هنرمندی حاشیه‌ی امن فروپاشیده‌ی روباشوف را روایت می‌کند.
سلول انفرادی که کوستلر توصیف می‌کند جایی ست برای پناه بردن و‌‌ رها شدن روباشوف، تا فارغ از هر نقشی که داشته و بازی می‌کرده و فریب می‌خورده و فریب می‌داده و بازی می‌داده و بازی می‌خورده خودِ خودش باشد. خودی که با تمام تردید‌های ذهنی و پیچیدگی‌های فکری‌اش جور در می‌آید. دراین خلوت روباشوف مدام با چهره‌ی تازه‌ای از خود مواجه می‌شود، که ته تمامش می‌رسد به مرگ، تنها قطعیت تمام کننده‌ای که تنش را می‌لرزاند. برای همین وقتی کتاب می‌رود سراغ خصوصی‌ترین جاهای زندگی این آدم جایی‌که رازی دیده می‌شود، گوشه‌های نادیده‌ای دیده می‌شود، شخصیت عریان می‌شود.‌‌ همان جا که روباشوف برای اولین بار جرات می‌کند با احساس اندکی گناه بدون توجیه‌های سرراست حقیقت را برایمان فاش می‌سازد‌‌ همان جایی ست که ممکن است ما بار‌ها در زنده‌گی با آن مواجه شده باشیم. همین هاست که باعث می‌شود خواننده پای بند بشود و دل بدهد به ماجرا و قصه برایش بشود واقعیت، و بعد آن طور، پایان داستان، یایان رویایی داستان، پایان عجیب و دوست داشتنی داستان، آدم را میخکوب کند و تا مدت‌ها رها نکند.

برادران سیسترز

 

 برادران سیسترز
نویسنده: پاتریک دوویت
ترجمه: پیمان خاکسار
نشر: به نگار
چاپ دوم زمستان ۱۳۹۱
۲۷۹ صفحه
قیمت: ۱۳۰۰۰ تومان

مدت‌ها بود فکر می‌کردم دیگر نه به فیلم‌های وسترنی و کشت و کشتار علاقه دارم و نه طبعا به کتاب‌هایی در این ژانر. «برادران سیسترز» ولی چیز دیگرای برایم رقم زد، اینکه این فضا هنوز هم برایم جذابیت دارد.
 «برادران سیسترز» داستانی جذاب و پرکشش و دارای طنزی سیاه و تلخ است. رمانی وسترن، که ماجرا‌هایش در قرن نوزدهم می‌گذرد. ترکیب طنز و وسترن کلاسیک در این کتاب معجون شیرینی شده است که خواننده را تا آخر رمان می‌کشاند. این رمان در سال ۲۰۱۱ به عنوان نامزده رقابت ادبی بوکر معرفی شد. همچنین برگزیدهء جایزهء گاورنر و جایزهء بنیاد هنر کانادا شده است. کتاب دومین رمان نویسندهٔ جوان کانادایی «پاتریک دوویت» بعد از رمان «وضو» است که تقریبادرتمام فهرست‌های بهترین و پرفرورش‌ترین کتاب‌ها جای دارد.
 کتاب، قصهٔ دوبرادر به نام‌های چارلی و ایلای است که به دستور فرد با نفوذو قدرتمندی به نام «ناخدا» ماموریتی برای قتل یک کاشف معدن به نام «کرمیت وارم» را دارند. و این سفر سر آغاز تحولاتی برای هر دوی آنهاست. کتاب بیشتر شخصیت محور است و به خوبی هم از عهدهٔ عمیق کردن و شناساندن شخصیت‌ها بر می‌آید. با وجود جملات و اتفاقات ساده و ملموس و پیش پا افتاده، نویسنده موفق شده است با در کنار هم قرار دادن چارلی نماد جسم و ایلای نماد ذهن قصه را زنده نگه دارد. رمان از زبان «ایلای» برادر کوچک‌تر و فیلسوف مآب که جهان بینی خاص خودش را دارد روایت می‌شود. قهرمان بی‌میلی که حرف‌های فلسفی و انسانی‌اش در بسیاری از جا‌ها مسیر برادر خشن و آدم کشش را و در ‌‌‌نهایت مسیر قصه را عوض می‌کند. به نظرم نقطه قوت داستان این است که نویسنده در حین عمیق شدن در شخصیت‌ها وارد جزیی گری‌های طولانی و خسته کننده نمی‌شود. هر آنچه اتفاق می‌افتد هر چند پیش پا افتاه و عجیب پذیرفتنی است. خط داستان ایستایی ندارد و همواره به سمت جلو حرکت می‌کند. زنده بودن شخصیت‌ها و ملموس بودن آن‌ها اوج فرود داستان را به خوبی می‌سازد و بنابراین به گمانم شخصیت محور بودن قصه بسیار چشمگیر است.

 برادران سیسترز در کنار داستان تحول شخصیت‌ها و قصه خطی‌اش بخشی از تاریخ امریکا و ماجرای آدم‌هایی که در سال ۱۸۵۱ در آمریکا به دنبال طلا بودند را به تصویر می‌کشد ولی با وجود شکل گیری‌اش در آن دوران آدم‌هایش دغدغه‌های امروزی دارند. با استقبالی که از این کتاب بعد از ترجمه در ایران شده است. فکر می‌کنم این روز‌ها پیشنهادی از این بهتر برای خوانندگان حرفه‌ای رمان وجود نداشته باشد.

همزاد

 

همزاد

نویسنده فیودور داستایوفسکی

ترجمه سروش حبیبی

چاپ 1391

216 صفحه

نشر ماهی

ده هزار تومان

همزاد بعد از مردم فقیر دومین رمان داستایوفسکی محسوب می‌شود. و ما آن را در ایران ۲۰۰ سال بعد از انتشارش، به مدد ترجمه‌ی خوب و زنده‌ی سروش حبیبی می‌خوانیم. رمان تا حدودی تحت تاثیر فضای داستان‌های گوگول است؛ و این نقل قول از داستایوفسکی را به یادمان می‌آورد که «ما همه از زیر شنل گوگول بیرون آمدیم».

 رمان کوتاه همزاد نسبت به زمانش، بررسی شگفت انگیزی در باب روان‌شناسی آدم‌های نابهنجار است. قهرمان کتاب –گولیادکین-که کارمند یک اداره‌ی دولتی ست، یک آدم خیلی معمولی ست که گرفتار بیماری توهم می‌شود و یکی درست مانند خودش را می‌بیند و گمان می‌کند که این فرد در حال توطئه‌ای برای حذف ش از صحنه است. گالیادکینِ متوهم مردی مبادی آداب و پایند اصول اخلاقی و کارمندی منظم و.. توصیف می‌شود در حالیکه همزادش درست در نقطه‌ی مقابل ش یعنی در پایین‌ترین و ضعیف‌ترین طبقه‌ی اخلاقی قرار دارد و همین امر موجب پیشرفت سریع وی می‌شود. بنابراین کتاب در عین حال نقدی  ست ظریف و زیرکانه در این زمینه که طی کردن پله‌های ترقی و موفقیت در جامعه فقط در سایه‌ی چاپلوسی و خالی کردن زیر پای دیگران و... امکان پذیر است و قهرمان ما به دلیل تن ندادن و هماهنگ نبودن با این سیستم فاسد، دیوانه پنداشته می‌شود و سقوط می‌کند. شاید داستایوفسکی قصد داشته با خلق چنین قهرمانی به برجسته کردن عیوب آدم‌ها و جامعه بپردازد. چنین داستانی با نشانه گرفتن مستقیم رفتار انسانی و جامعه‌ی پیرامون شناخت ما را از عالم انسانی وسعت بخشیده و نابودی ارزش‌ها را به تصویر می‌کشد. چینش اتفاقات در داستان به قدری هنرمندانه است که سقوط ذره ذره‌ی قهرمان را با وجود پایبندی به اصول انسانی و عدم تخطی از ان‌ها به خوبی نشان می‌دهد. بنابراین ما بیشتر متوجه می‌شویم که با داستانی از نوع روان‌شناسی با تجزیه تحلیل دقیق از رفتار انسان‌ها روبه رو‌ایم.

کتاب به اعتقاد من یکی از بهترین کارهای داستایوسفکی ست که خواندنش با وجود چاپ‌تر و تمیز و خالی از اشکال نشر ماهی لذت مضاعف است.

 

مادام بواری

 

 

 

گوستاو فلوبر

ترجمه‌ی مهدی سحابی

نشر مرکز

10 هزار تومان

مادام بواری نخستین اثر فلوبر است که به صورت کتاب مستقل به چاپ رسیده است و شاید بهترین‌اش.بهتر از آن جهت که فلوبرِ رمانتیک و مرفه که دغدغه‌ای جز نوشتن نداشته، در مادام بواری تلنگری به رئالیسم می‌زند و از «زندگی» می‌نویسدو شخصیت‌های بی‌نظیری را خلق می‌کند. داستان حول زنی می‌چرخد به نام «اِما» که بعد از آشنایی مختصر با زندگی اشرافی به واسطهٔ یک مهمانی، دیگر حاضر به پذیرش قوانین خانواده و چهارچوب زندگی‌اش نیست و تلاش می‌کند حس تنوع طلبی‌اش را با آشنایی با مردهایی که وارد زندگی‌اش می‌شوند و ریختن طرح دوستی با آن‌ها ارضا کند. و در ‌‌نهایت عشق‌های نافرجام به همراه عشق به تجمل گرایی و...، «ِاما» و خانواده‌اش (همسر و تنها فرزندش) را به نابودی می‌کشاند.

فلوبر در مادام بواری ‌‌نهایت استادی خود را در خلق شخصیت‌ها و باورپذیر کردنشان به کار برده و موفق بوده است. شخصیت‌ها عینی و واقعی و ملموس ترسیم شده‌اند و نشانه‌های رئالیسمِ روشنگرانه به خوبی درآن‌ها دیده می‌شود. فلوبر دراین کتاب، قصه را از جنبه‌های مختلف اجتماعی و تاریخی و حتا روان‌شناختی بررسی کرده و خواننده را تا مرز شناخت کامل پیش می‌برد. و حتا تاثیر شرایط اجتماعی و تاریخی را بر سرنوشت قهرمان داستان روشن می‌کند. جزء جزء رفتار قهرمان داستان (اما) در بستر زندگی گذشته‌اش در صو معه و ازدواج با مردی متوسط و بی‌عرضه و زندگی کسالت باری که گرفتارش است شکل می‌گیرد و بحران را در مادام بواری به اوج می‌رساند. نفوذ به لایه‌های عمیق شخصیت قهرمانان، داستان را از سطح به عمق می‌برد و با طرح منسجم و دقیق داستان را پیش می‌برد. هر چند مقدمه طولانی داستان در ابتدا ملال آور است و برای رسیدن به تنهٔ داستان راه درازی را باید طی کرد ولی روند صعودی که داستان در اواسط در پیش می‌گیرد تا حدی این ضعف را پوشش می‌دهد. روانکاوی درست شخصیت‌ها در داستان و توصیفات بی‌بدیل وی رمان را بی‌نظیر می‌کند. و نوسان بین رمانتیسم و رئالیسم غنای بیشتری به آن می‌بخشد و در کنار توصیف دگرگونی اخلاقیات در فرانسه، انقلابی به پا می‌کند. روایت داستانی که فلوبر در این اثر بر گزیده دانای کل نامحدود است که در کنار ادبیات شاعرانه و لطیف فلوبر کار را ملموس‌تر می‌کند.

و در آخر این کتاب برای ما (نسل ما) که بیشتر رمان‌های جدید مدرن و پست مدرن می‌خوانیم انتخاب خوبی ست برای آشتی با کلاسیک‌ها. برای پر کردن جای خالی که همیشه به خاطر نادیده گرفتن کلاسیک‌ها پشت سرمان احساس می‌کنیم.

 

ده فرزند ِ نداشته‌ی خانم مینگ

اريك امانوئل اشميت

نشر:افراز

مترجم :فهميه موسوي

تعدادصفحات :88

قيمت :4000 تومان

“گاهي تخمين مي زدم كه سرنوشت ما نبايد محدود به واقعيت شود بلكه بايد با روياها با خيالات غني شود خيالاتي كه اگر چيزي در خود ندارند شاهدي هستند بر سر زندگي روح ؛ يك دقيقه بعد افسوس خوردم كه نه خانم مينگ و نه تينگ تينگ نتوانسته بودند دنيا را همانطور كه هست بپذيرند”(از کتاب)

این کتاب آخرین کتاب اریک امانوئل اشمیت داستان نویس و نمایش نویس فرانسوی ست که به تازگی در ایران به چاپ رسیده. نوشته های اشمیت به 43 زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامه های او در بیش از 50 کشور به روی صحنه رفته است.چندین جایزه از جمله تئاتر مولیر فرانسه و جایزه ی بهترین مجموعه داستان گنکور و جایزه آکادمی بالزاک همراه با بسیاری جوایز دیگر به این نویسنده اهدا شده است.

قصه روایت آدم هایی ست که  به نوعی خیال برایشان از واقعیت اهمیت بیشتری دارد.خیالی پر زرق و برق و پررنگ و در هم تنیده با دنیای اکنون شان.

داستان کتاب در باره ی تاجری فرانسوی ست که در طی سفرش به چین برای قرار ملافات با شرکای چینی در دستشویی هتلی که در آن اقامت دارد با خانم مینگ اشنا می شود و از هر فرصتی برای گفتگو با او استفاده می کند.خانم مینگ در طی ملاقت های کوتاه با مرد از ده فرزندش صحبت می کند و تاجر فرانسوی که از قانوی تک فرزندی درچین آگاه است به جستجو در زندگی زن می پردازد .  خانم مینگ در حین صحبت از سرنوشت ده فرزندش چین گذشته و امروز را به ظرافت به هم می پیوندد و با ارائه ی فلسفه و حکمت کنفوسیوس راه را روشن می کند.  این داستان به گونه ای حکایت آدم هایی است که از نقص هایشان فرار می کنند و به نوعی برای هر نوع نقص و عقب ماندگی توجیه دارند.  نویسنده در عین ساده نویسی ذهن را درگیر می کند. فکر پیچیده ی نویسنده در قالب جملات ساده و روان از ویژگی های بارز کتاب است. آدم های کتاب اشمیت در زیر چهره ی آرام خود دنیایی از درد دارند.پناه به خیال گریزی ست برای رهایی از این رنج کشیدن های مداوم.پناه به دنیایی که در آن واقعیت بی اعتبار است دنیایی که می توان آن را آن گونه ساخت که دوست داری نه آن گونه که واقعن وجود دارد.

پدران و پسران



ایوان تورگنیف
ترجمه‌ی مهری آهی
انتشارات ناهید
356 صفحه
 6200 تومان

هیجان و سروصدایی که بر سر این رمان در روسیه قرن نوزدهمی به وجود آمده است باعث می شود که فکر کنیم مگر توگنیف از چه چیزی در رمانش حرف زده؟!
پدران و پسران داستان برخورد و مناظره ی دو نسل است در روسیه ی قرن نوزدهم.مناظره ی پسرانی که از تاریخ و سنت ها رو گردان شده اند و به سمت  غرب و تفکر غربی و تفکری انسانی تر رفته اند با پدرانی که هنوز پایبند اشرافی گری و سنت ها و اصالت های روسی هستند."بازاروف" قهرمان کتاب، نماینده ی جوانان پیش روی نیمه ی قرن نوزدهم است که تورگنیف در معرفی وی از واژه ی "نیهیلیست" استفاده می کند.کسی است  که " در برابر هیچ مرجع قدرتی سر خم نمی کند و هیچ اصلی را نمی پذیرد".  بر خلاف شخصیت پیچیده و برجسته ی قهرمان ، ماجرای رمان بسیار ساده و خطی است و تنها شکاف بین نسل ها را بررسی می کند. شاید یکی از دلایل این که کتاب در بعضی قسمت‌ها کسالت بار می شود این است شخصیت ها بیشتر صحبت می کنند تا بخواهند کنشی نشان بدهند و  بحث ها  و مجادله های فلسفی  با روایتی که پستی و بلندی بسیار کمی دارد ادامه پیدا می کند.
چنین به نظر می رسد که  تور گینف تنها خواسته است با رو در رو قرار دادن دو نسل، طرز فکر نسل جدید را نشان بدهد و با نشان دادن اندیشه ی نوین " بازارف" و شیوه ی گستاخانه ی وی، این تضاد را پررنگ می کند.
اما تورگنیف ترجیح می دهد قهرمان خود را با وجود شخصیت خشن و با وجود به تمسخر کشاندن عشق و زیبایی شناسی و هنر و ادبیات دچار شکست کند و  در دام عشقی که همیشه از آن بیزار بوده و به تمسخر می کشانده گرفتار کند. "بازارف" بعد از گرفتاری در عشق، دل زده از هر نوع رابطه از خود بیزار می شود و تورگنیف تصمیم می گیرد در انتها سرنوشت شومی را برایش رقم  بزند. با این وجود، شخصیت قهرمان چنان تاثیر گذار خلق شده که تا انتها مثل سایر شخصیت های داستان که همه شیفته اش هستند خواننده را هم به دنبال خود می کشاند.

اتحادیه‌ی ابلهان



جان کندی تول
ترجمه پیمان خاکسار
۴۶۷ صفحه
۲۰ هزار تومان
انتشارات به‌نگار
رمان کمدی،اولین چیزی است که بعد از زمین گذاشتن کتاب به ذهن می آید. آن هم از نوع خوب اش و یا حتی ناب اش.نویسنده خوب از عهده اش بر آمده و انتخاب اش در آدم ها و صحنه ها تا حدودی بی نقص است .می توانم به اغراق بگویم که خیلی خندیدم و بعضی صحنه هایش حتی قهقهه زدم. یعنی رمان به معنای واقعی کمدی است اما نه از نوع سخیف اش.

 اتحادیه ابلهان تعداد زیادی شخصیت دارد که همه به خوبی پرداخت شده اند.به حدی که به آسانی از ذهن نمی‌روند.شخصیت اصلی داستان یعنی "ایگنیشس جی رایلی” (کل رمان با اسمش مشکل داشتم)  که نوعی شاید "دن کیشوت" زمانه خودش باشد به قدری خوب ساخته می شود که خواننده را در کل رمان همراهی می کند.توی تک تک لحظه ها و جمله ها باهاش همراه می شوی. عصبانی می شوی.خوشحال می شوی.گرسنه ات می شود و خیلی جاها حتی بویش را هم استشمام می کنی.اتحادیه ابلهان سرگذشت آدم های حاشیه نشینی ست که هر کدام به نوعی توی زندگی نکبتی و جهالت خود غوطه ورند و تغییری هم نمی کنند و  حتی دارند غرق می شوند.

فکر می‌کنم قسمت غم انگیز در باره‌ی این کتاب، ماجرای چاپ اش است. نویسنده سعی کرده کتاب را چاپ کند و هیچ ناشری حاضر به چاپش نشده (سرنوشتی که فکر می کنم به خاطر وضع نشر دراینجا هم به آن دچار شده ایم!) بعد از ناامیدی از نشر دست به خودکشی می زند و مادرش بعد از بیست سال موفق به چاپ کتاب می شود.کتاب به محض چاپ شدن، از پرفروش ها می شود و برنده ی جایزه ی پولیترز بهترین رمان. ولی نویسنده ای وجود ندارد که بخواهد لذت ببرد. کتاب با وجود انتقاد ها و نگاه تلخ و سردی که به جامعه دارد و با وجود دشمنی که بین همه ی آدم هایش  در جای جای کتاب به چشم می خورد کتاب شیرینی ست که در میان این همه کتاب چاپ شده ی خوانده نشده  و این همه حق انتخاب، از خواندنش پشیمان نمی شوید.

یادداشت های یک پزشک جوان

 

میخاییل بولگاکف
ترجمه ی آبتین گلکار
نشر ماهی
209 صفحه
چاپ اول: 1391
5000 تومان

 اسم میخائیل بولگاکوف و نشر ماهی با این سری کتاب های جیبی جمع و جورش به اندازه ی کافی وسوسه انگیز بود که دستم را دراز کنم و کتاب یادداشت های یک پزشک جوان را از روی پیش خوان کتاب فروشی بردارم. در این کتاب بولگاکوف به عنوان یک پزشک، خاطرات خود را به شیوه ای کاملا شیوا و خواندنی در قالب هشت داستان کوتاه ارائه داده است.خاطرات یک پزشک تازه کار در یک روستای دور افتاده و تجربیات پزشکی اش برای من که از پزشکی فقط همین را می دانم که " وقتی درد داری یک مسکن بخور"، خیلی هیجان انگیز بود. آثار دیگر بولگاکف از این دست هرچند در کنار شاهکار ادبی اش مرشد و مارگاریتا چندان نمود پیدا نکرد ولی به دلیل اینکه بخشی از زندگی او را به تصویر می کشد و به شناخت دنیای این نویسنده کمک می کند، داری ارزش ادبی بالایی است.توصیفات دقیق بولگاکف از حالات و روحیاتش به عنوان یک پزشک تازه کار بدون هیچ تجربه ی بالینی و دست و پنجه نرم کردنش با انواع بیماری و جراحت های حاد و خطرناک در میان روستایی پر از خرافه و تاریکی روایت را جذاب تر می کند.
یکی از خواندنی ترین داستان های این کتاب، داستان مورفین است که در آن بولگاکوف اعتیاد یک پزشک را به مورفین نشان می دهد. گویا در این دوران بولگاکوف خود به شدت به مورفین اعتیاد داشته و در نهایت، طی یک مبارزه ی سخت با این بیماری لاعلاج، موفق می شود که بر این اعتیاد درمان ناپذیر خود پیروز شود.به گمان من کمتر کسی جرات آن را دارد که دوران سیاه زندگی خود را این چنین هنرمندانه به تصویر بکشد.
مبارزه،استقامت،بردباری و تلاش بی وقفه ی وی در این حرفه که کاملن هم با واقعیت تطابق دارد و به هیچ وجه در آن غلو نشده است در حین خواندن کتاب، نیروی تازه ای به آدم می دهد.