آنیتا یارمحمدی

نشر ققنوس

216 صفحه

8500 تومان

می‌دانم که کشش یک داستان دلیل بر وزن ادبیِ آن نیست، اما برای من که سال‌هاست کتاب می‌خوانم و به هر کتاب کمتر از ۵۰ صفحه مهلت می دهم تا قلابش را بیاندازد، این کشش و این دو سه روزه تا ته دویست و شانزده صفحه خواندن، امتیاز بزرگی‌ است. آن‌هم وقتی اولین تجربه رمان چاپی نویسنده‌ باشد. آن هم وقتی نویسنده زنی باشد دوازده سال از من کوچکتر.
 این‌جا، نرسیده به پل داستان سه هم‌خانه دختر است در کنار هم. و راستش داستانی در کار نیست. روزمرگی‌هایشان است و تنهایی‌هاشان. هرچه داستانِ مهم و تاثیرگذار در آن هست، مال گذشته‌هاست. الان رابطه‌هایند و واقعیت. سه دختر با گذشته‌های عجیب و غریب در دنیای بی رابطه‌گی، همان که جوان و میانسال امروز بهش گرفتارند و در گردابش دست و پا می‌زنند.
این‌جا، نرسیده به پل در نثر و در داستان‌پردازی اتفاق تازه‌ای ندارد، اما در شخصیت پردازی و القای نیازهای بدیهی به عنوان نقاط عطف زندگی آدم‌ها دست‌پر است. در روایت هم غافلگیری‌های دلچسبی دارد که به تدریج می‌شود موتیف داستان و دوستشان داری.
دخترهای طبقه متوسط به پایین و پایین‌تر را آنیتا یارمحمدی خوب شناسانده و طوری هستند که وقتی رمان تمام می‌شود دلت بخواهد بقیه زندگی‌شان را هم بدانی. داستان، خیلی خیلی رئال است، اگر از داستان‌های عجیب و غریب گذشته آدم‌ها فاکتور بگیری.
شاید مهم‌ترین نقطه ضعف داستان یارمحمدی پایان آن باشد که دیگر خیلی باز است. فرق چندانی با فصل‌های میانی ندارد. داستان می‌تواند همین طور ادامه داشته باشد. می‌توان فرض کرد نویسنده دیگر حال ندارد بقیه‌ زندگی این سه تا دختر را دنبال کند. همین است که تا همین جا گفت. بقیه‌ش هم چیز بیشتری قرار نیست باشد. در واقع یک چیز واضح است که این دل‌خوش‌کنک‌های ذره‌ای که برای هر آدم در پایان قصه نهاده شده، موقتی است و زندگی‌شان می‌تواند به تلنگری برگردد به همان کسالت و اندوه که در آغاز و میانه داستان گرفتارش بودند.
بعید است از خواندن ‌ این‌جا، نرسیده به پل  پشیمان شوید.